مدتی است دیگر از تهِ دل نمیخندم
فقط لب هایم
نقشی به نام لبخند را بازی میکنند .
از من کارهای سخت بخواه!
مثلا هوس توت فرنگی کن در چله ی زمستان!
برایم بهانه ای در قله ی قاف بتراش!
یا من را
به جنگ اژدها بفرست
اما هرگز نخواه
که دوستت نداشته باشم
تـو چـه مـیفـهـمـﮯ از روزگـارم ….
از دلـتـنـگـﮯ ام …
گـاهـﮯ بـه خــــدا الـتـمـاس مـیـکـنـم …
خـوابـت را بـبـیـنـم …
مـیـفـهـمـﮯ ؟!!
فـقـط خـــوابت را !!!
توسط:BarBie
نگــذار هــرکســی از راه رسیــد
بـا سـاز دلـت تمـریـن نـوازنـدگی کــند ... !
از ایــنکــه بعضیــا نمیـان سمـتت نـاراحــت نشــو ... !
ایــراد از تــو نیســت !
مگــس هیــچوقـت سمــت گــل نمیــره ...
همیــشــه میـره سمـت آشغــالی مثــ خــودشـــ ...
توسط:BarBie